بدون تو زندگی ام خالی ست...
بسم الله نی نی های گلم! سلام . امروز اولین روزیست که محمدپارسا با پدرش رفت سر کار و بالاخره بعد از مدتها به آرزویش رسید ! هر روز بارها و بارها میپرسد بابا کجا رفته؟ تا من جواب بدهم سرکار ... نمی دانم چه لذتی در این پرسش و پاسخ هست که باید انقدر تکرار شود تا شاید رضایت بدهد و دست بردارد ! بعد از محل کار، قرار بود برای اولین بار پدرش با دوستان قدیمی خود به یک باغ استخردار برای تفریح برود که با رفتن محمدپارسا احتمالا این خوشگذرانی از حالت مجردی اش درمی آید ! قابل ذکرست که پدر محترم خودشان خواستند او را ببرند و من هم که اصـــــــــلا استقبال نکردم که یک روز از دست جیغ های گاه و بیگاه گل پسریمان نفسی راحت بکشم ....